اینکه با چه استرسی خودمو به اون آدرس رسوندم بماند 

اینکه نیم ساعت جلو در اشک ریختم و هزار بار شکستم بماند ولی باید قوی میومدم پیشت

میدونستم تو این شرایط خودت به اندازه کافی که چه عرض کنم بیش از اندازه داغون هستی 

نباید داغون بودم منو هم میدیدی ...

اون یک ساعتی که پیشت بودم اصلا نمیدونم چی میگفتم

نمیدونم چطوری گذشت ...

فقط میدونم رو ابرا بودم ... دلم میخواست یه کاری میکردم که میذاشتن همونجا پیشت بمونم

 ولی باز باید می رفتم ... باز باید جدا میشدیم ...

لعنت به جدایی ها