خواستگار دوستم
فردیست که در خانواده ای 12نفره به دنیا آمده...فرزند پنجم بوده...هشت
خواهر دارد!!...از نظر فرهنگی اصلا مدرن نبوده...پول ندارد...شغل آینده
داری ندارد...منطق و شعور ندارد!!...حتی پس اندازی هم برای آینده اش
ندارد...پلن و هدفی ندارد...یک مادر دارد که برایش تصمیم میگیرد...در جواب
سوالات دوستم همواره اعلام موافقت و اوکی بودن کرده در هر موضوعی!!...هیچ
کدام از ملاک هایی که دوستم میخواهد را ندارد...ولی...نماز و روزه و
اعتقادات قوی دارد...به به...چه نکته ی خوبی...!! خانواده اش به همین دلیل
زیبا موافقند...و دوستم را تحت فشار میگذارند...با دلایلی احمقانه ای چون
سنت بالاست...پسر هیچ ایرادی ندارد...پس دیگه میخوای منتظر کی بمونی...!! در
این مواقع آدم چندتا دشمن داشته باشه بهتر از خانواده است...نمیگن بحث یک
عمر زندگیه...!! اینا که مشکلی نیست و ازدواج آسان و این مزخرفاتو هم
بریزید دور...دختری که تو خونه ی پدرش هرچیزی براش فراهم بوده...محدودیت
نداشته...تفریحاتشو همیشه داشته...نمیتونه با آدمی که حتی نمیتونه یه خونه
اجاره کنه...و هنوز تو سی و چند سالگی استقلال شخصیتی نداره...ازدواج
کنه...انگار فیلم هندیه...آدمهای پرتوقعی که وقتی زنگ میزنن و جواب منفی
میشنون...اصرار که چرا؟؟ پسرم به این خوبی...بله پسر شما خوب دختر ما
بده...فقط بیخیال شید...!! به اندازه ی دوستم حرص خوردم و عصبی شدم و
فحش دادم...به ازدواج و طرز فکرای مزخرف جامعه و محیط مزخرفی که داریم توش
زندگی میکنیم...با اینکه جواب دوستم صریحا منفیه ولی هنوز با خانواده
درگیره و هنوز معلوم نیست چه اتفاقی میفته...حاضرم دوستمو فراری بدم از
خونش ولی نذارم با همچین خانواده ای ازدواج کنه و فامیل بشه...!!