ببینید من کوچکترین ترسی برای خودکشی ندارم برای اینکه همین الان بدوم سمت پشت بوم و یه لحظه بدون کوچکترین مکثی خودمو از اون بالا پرت کنم پایین طوری که سرم بخوره به سرامیک های کف حیاط و همه چی تموم بشه یا حتی اینکه برم سمت جعبه ی قرص ها و تا حد ممکن قرص بخورم اصلا نمیترسم و اصلا هم نگران چیزی نیستم
فقط مامان بابام شرمندگیشون شرمندگیم فقط همین موضوع باعث میشه بمونم با همه ب اخلاقی کنم حرف بشنوم همین وگرنه یه سره کردن ماجرا برای من کاری نداره