حالم بهتره. انگار دارم همونی میشم که به خاطرش متولد شدهام.
اما دلم وقت و بیوقت میگیره واسه امیر؛ چقدر جاش خالیه تو زندگیم! دقیقا اینجای زندگیم اینجایی که عمل جراحی سختیو پشت سر گذاشتم، اگه بود محبتش مثل بابام بود...اگه بود خیلی بیش از اینها هوامو داشت...هوامو داشت؟ پس چرا گذاشت برم؟ پس چرا یه بار نگفت بمون؟ چرا گذاشت برم؟...