رفتم اسکایپ با آقاسامان عزیزم صحبت کردم

بهش گفتم خیلی دلم براتون تنگ شده

خدایا مراقب آقاسامان عزیزو مهربونم باش

 امروز کلی توی دلم برای مهندس صحبت کردم

اینکه از حال مهندس جان بی خبرم خیلی غصه می خورم

همش صورت مهندس جلوی چشامه

الان همه خوابیدن یواشکی اومدم وبلاگم

یعنی الان مهندس جان کجاست؟؟؟؟داره چکار میکنه؟؟؟

شایدم برگشته ایران پیش مامانش

یعنی منو فراموش کرده؟؟؟😔

اسکایپ رفتم آقاسامان جوابمو نداد ،شایدم بلاکم کرده

امروز داشتم کمد لباسمو مرتب میکردم  تاپ هایی که بعشق مهندس حان خربده بودم  رو دیدم دلم گرفت 

آخه همه ی لباس خوشگلامو فقط برای مهندس می پوشیدم

خداکنه مهندس جان زود برگرده آخه من هنوز منتظرشم

دیروز توی مترو یه دختر خانمی گوشیش دستش بود عکس خودشو با همسرشو رو صفحه ی گوشیش گذاشته بود انقدر بهش حسودیم شد خداکنه مهندس جان برگرده اونوقت منم عکس دوتایی مون رو میزنم رو صفحه ی گوشیم 

وقتی شب میشه ببشتر دلم برای مهندس جان تنگ میشه،یاد اون شبا می افتم ،همش چشام به ساعت بود که آقاسامان عزیزم برگرده منو فسقلی بپریم بغلش

خداکنه روزهای دوری زود زود تموم بشه

دلم برای صورت مهندس جان یه ذره شده😔😔😔