آی عم سُ هپی ^_^

خب دیگه تصمیم گرفتم یک سال دیگه از عمرمو بذارم پای کنکور ... اصلا تا سه نشه بازی نشه :d

چن روز دیگه هم نتایج میاد ...

تصمیم گرفتم هر کس ازم رتبمو پرسید در کمال احترام بهش حالی کنم سرش تو نشیمنگاه خودش باشه -_-

واقعا نمیفهمم چه لذتی تو پرسیدن رتبه یه کنکوری بدبخت وجود داره که فک و فامیلایی که من تو عمرم هم ندیدمشون به شدت پیگیرم میشن :/

تو این مدتی که از هر دو جهان فارغ بودم میخواستم دوتا کتابو بخونم ، ورزشو شروع کنم ، برنامه نویسی یاد بگیرم و زبانمو تقویت کنم ولی تنها کاری که کردم این بود که پونصدتا فیلم دیدم ^_^

عصر هم میخوام برم اون مانتویی که صب دیدمو بخرم (قلب قلب قلب)

هیچی به اندازه خریدن لباسای جدید حال نمیده به من =)))

یه روانشناس میگفت واسه افزایش اعتماد به نفستون و خوب شدن حالتون روزمرگیاتونو بنویسین

منم الان دارم سعیمو میکنم :|

میدونم تو نوشتن خوب نیستم ولی حداقل میتونم امتحانش کنم هر چند افتضاح :)))

چقدم قر و قاطی از همه جا گفتم

آها اینو یادم رفت فیلم بازی تقلید عااالی بود و تا لحظه آخر فک منو باز نگه داشت بین اون همه چرت و پرتی که دیدم این یکی واقعا جالب بود.