نه تنها روحم بلکه بدنمم دیگه خالی کرده مریض شدم. از جام که بلند میشم سر گیجه می کشتم...!

کاش هیچ وقت دختر نبودم.

جایی که کار می کردم صاحب کارم بهم نظر داره. خیر سرش یه کار فرهنگیه مثلا... متنفرم ازش متنفرم از همه‌ی پسرای عالم متنفرم از همه اون عوضیایی که نمی ذارن ادم احساس امنیت کنه. زحمت شبانه روزی ۶ ماه من دستش گیره. خون خونمو می خوره وقتی می بینم پای کارم چه زحمتی کشیدم و اون عوضی داره زور میگه بهم.

کاش یه داداش داشتم الان می رفت وایمیساد تو روش تا میخورد می زدش...

حالم واقعا بده 

من خیلی می ترسم. خیلی می ترسم. خیلی می ترسم. خیلی می ترسم 

این قضیه رو حتی به مامانمم نمی تونه واضح بگم

خدایا به حق پنج تن خودت کمکم کن