خودی که به خاطر نیاز های بی ارزش آرامش های بزرگم و ازم می گیره...

و دیر می فهمم...دیر به خودم میام...

بعضی پیاما میرنجونن دلم...بدجوری...و حذفشون می کنم ...که حتی دیگه چشمم نیوفته...

درو دیوار کوبیده گاهی هست...

و این عادت مسخره شب بیداری که تازه پیدا کردم....

نمیخوام دوباره بی نظم بشم...

راستی 5 مرداد هم با 3 روز تقدم کادو تولدمو از پوستم گرفتم.. یه بلیط مسافرت رفت و برگشت به مشهد مقدس...با خودش....

قربون امام رضا برم...

اقا جان...کمکم کن...دستامو بگیر...بغلم کن...

من خیلی تنها و غریبم...ضامن آهو جان...ضامنم شو..