هیچ میلی در من برای زندگی کردن نیست . صبح ها با رخوت بیدار می شوم . برای آدم ها حوصله ندارم . و هیچوقت هم نمی خواهم بدانم که چرا انقدر بی انگیزه و افسرده هستم زیرا می دانم که با دلایل و منطق زیادی می توانم قانع شوم . اما واقعا دلم می خواهد بدانم چه چیزی یا چه کسی مانع خودکشی ام می شود . چه باعث می شود این جسم و روح رنجیده و بی حس ، با عصبانیت داد بزند : باشد .. به جهنم ... فردا را هم زنده می مانم و صبر می کنم .
با چه منطقی ؟