،که اولین بار که وارد وبش شدم اصلا فکر نمیکردم باهم دوست بشیم..حتی یادمه تو دلم گفتم کاش منم یکی از این کامنت گذارهای ثابتش بودم و ازین فکرا..یه مدت گذشت و من یه وبلاگ زده بودم و توش یه چیزایی مینوشتم ، از نامیدی و بدبختی و ازین حرفا..این خانوم برای من کامنت گذاشت، و این شد شروع رابطه ی وبلاگی ما.. بعضی آدم ها نیاز نیست ثابت کنند چقدر مهربونن ، باید باورشون کرد... مدتی که نبودم ایشون و یک دوست مهربون دیگه برام کامنت میزاشتن و حالمو میپرسیدن ، این چند روز که نبودن هم ،من حالشونوپرسیدم..