، گفتم که می خوام فلان چیزو بخرم، پول ندارم. برگشت گفت: "عزیزم... می خوای من بدم؟" 

انــقــــدر عصباااانــی شدممممممم

گفتم: "با خودت چی فکر کردی؟ یه کاری می کنی دیگه هیچی از زندگیم برات نگم" کلی هم عذرخواهی کرد ولی دیگه از حسرتام براش نگفتم. من دختری نیستم که ترفند به کار ببرم از بچه مردم پول بکشم. چیزی که همیشه ازش می خواستم هدیه ایه که با میل خودش باشه. نه اینکه من بگم!

هیچوقت یادم نمی ره. راستش از خودم بیشتر ناراحت شدم. این لحن و این حرف... هرچی فکر می کنم به هرکس اینو می گفتم، همینو جواب می داد.

گاهی حس می کنم تو بعضی موارد هیچوقت بزرگ نمی شم.