و با آدرسی که داشتم اداره تامین اجتماعی را پیدا کردم تا امور اداری مربوط به استراحت پزشکی همسرم را انجام دهم.


 

ساعت کاری که شروع شد و فرمهای مربوطه را تکمیل کردم ، برای یک تاییدیه باید به شرکت مورد نظر مراجعه می کردم تا تاریخ شروع ( ورود به مرخصی) و اتمام ( بازگشت به کار) را طی یک مکاتبه از شرکت به تامین اجتماعی اخذ و تحویل دهم.

یک نکته: در مکاتبات اداری تاریخ ابتدا و انتهایی که قید می شود دقت کنید در بین این دو کلمه " تا " با کلمه " الی " متفاوت است.

مثلا" از تاریخ 1/3/98 تا 10/3/98 یعنی 9 روز مرخصی و شروع به کار 10/3/98 می باشد ولی اگر نوشته شود از تاریخ 1/3/98 الی 10/3/98 یعنی 10 روز مرخصی و شروع به کار 11/3/98 می باشد.

به هر حال تا نامه ی تاییدیه گرفتم و با پیک موتوری خود را به تامین اجتماعی رساندم ، ساعت کاری در حال اتمام بود و نامه نگاری ها و چک بانکی نوشته شد و برای آخرین مرحله باید این چک با نامه به دبیرخانه می بردم تا شماره و تاریخ در آن قید شود که بتوان آن چک را وصل کنیم.

در این جا ساعت کاری تمام شد و مسئول دبیرخانه سیستم را خاموش و اصرار های من درخصوص ثبت نامه به جایی نرسید و هرچه خواهش کردم که اگر این نامه ثبت نشود من و خانواده ام و یک خانواده ی دیگر باید امشب را در تهران بسر ببریم و چون جایی نداریم برای ما خیلی سخت و مشکلاتی به همراه دارد ، فایده ای نداشت که نداشت و مسئول مربوطه رفت که رفت.

در این حین که خیلی ناامید شدم ، یک لحظه فرد دیگری از همکاران ، من را صدا زد و گفت من صبر می کنم تا نامه ی شما ثبت شود و سیستم را روشن کرد و پس از ثبت ، نامه را تحویل من داد.

قبل از خداحافظی به اوگفتم که ما همدیگر و نمیشناسیم و به احتمال زیاد شما هم هیچ گاه به من برخورد نخواهید کرد تا این لطف شما را جبران کنم ولی این رفتار شما برای خود من چندین بار اتفاق افتاده که با اندک کمکی از طرف من مشکل یک شهرستانی را حل کردم که او مجبور نشود شب را در شهری غریب با هزینه های زیاد تحمل کند و به یقین ایمان داشته باش که در جایی که فکرش را نمی کنی کسی پیدا خواهد شد که مشکل تو را حل کند.

همیشه برایش آرزی خیر دارم و به این ضرب المثل ایمان دارم که

تو نیکی می کن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز