می نویسم که نگی فراموشت کردم. یاد حرفت می افتم که گفتی تو نخواستی منو فراموش کنی ، نخواستی جایگزینم کنی و بعد دلم خیلی می گیره. این چه قضاوت غیر منصفانه ای بود؟ من اگرم می خواستم تو فراموش شدنی نبودی بی انصاف.

توام دلت تنگ می شه؟

ریمایندرای آیفون اون عکس رو نشون دادن که رفته بودیم لتیان. باغ گردو. سرمای هوا و گرمای تو. همون عکسی که قراره بعد از چند سال عینش رو بگیریم و هنوزم دلم امید داره که میگیریم...

امروز خیلی دوریم از اون روزا ، ولی می دونی قلب من هنوزم به یادت می لرزه و خودم بغضامو قورت می دم چون قول دادم به خودم که دیگه یه قطره اشک هم نریزم.