عشقم کنارم نبود دوستام نتونستم کنارشون باشم دوستم به خاطر من حرف خورد امید تو نبودی 

بدون تو انگار من همینم که سرپرست درو محکم روم ببنده که از پشت حالت میله های زندان در بیرونو نگا کنم فقط غمه و غم 

نمیدونم چرا چرا جا آغوش گرم تو من و.این همه غم تنهاییم 

چرا من اینقد باید گریه کنم که رگ چشام بخواد بترکه 

خسته ام از اینهمه غم نا ندارم 

دلم خنده میخواد روز تولدم حتی انگار نمیتونم دوباره بخندم سرم درد میکنه چرا منو تو قلعه ی غم گیر انداختن حتی روز تولدم آزادی ندارم 

حتی اون موقع زندانیم

منی که نتونستم امید یک بار نتونستم به چشات خیانت کنم 

منی که فقط دوستت داشتم فقط تو رو 

اینقد حالم بده که بدترین تولد عمرمه که مرگو با همه ی وجودم میخوام 

من کی واسه هوس رفتم دنبال کسی من کی تونستم که باید زندانی شم اگه همه دست و پامو باز بذارن هم امید من جز تو به کسی نگا نمیکنم میدونی تا عشق تو قلبمه 

فقط من محکومم انگار که هیچ خوشی نداشته باشم