۳۳۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز فهمیدم خون می بینم غش میکنم

باید دور پرستاری و رشته های خون آلود رو خط بکشم،دکتر با انگشت چربی بیرون زده از بخیه بابا رو زد تو،هی خون و خون بازی در آورد منم اونجا بودم هی به دکتره گاز و محلول و اینا میدادم دیدم سرم داره گیج میره رفتم عقب تکیه دادم یهو دیگه نفهمیدم چی شد،بیدار شدم دیدم رو تختم و دکتر بالا سرمه،نمیدونستم اینجوری ام،عینکم هم باز شکست و دکتر صمیمی چسب پیچیده دور دسته اش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

راستش از مردم جامعه و به خصوص شهرم میترسم

انگار خیلی خشمگین هستند و خشمشون رو به دیگران فرافکنی میکنن.دیگرانی که تقصیری ندارنبا بابام اینا رفتم خونه خواهرم.پدرم ماشین رو کنار دیوار همسایه توی سایه پارک کرد.برگشتنا دیدیم یه عقده ای که احتمالا همون خونه کنار ماشینمون بود,اومده یه عالمه اب گل روی ماشین ریخته و یه قوطی تکه شده رانی هم روش انداخته.پدرم ترسو و نجیبه.منم دست پرورده همون پدرم.هیچکدوم نرفتیم درخونه رو بزنیم و بگیم اهای الاغ عقده ای بی شعور چرا با ماشینمون اینکارو کردی؟!چه حقی داشتی?

راستش پدرم مارو طوری تربیت کرده که همیشه هوای مردم رو داشته باشیم و خودمونو نابود کنیم اما اجتماع و مردم ازمون راضی باشن.من به شدت از این تربیتی که دارم متنفرم.اما خدایی بعضیا اون ور بوم افتادن.به بقیه ظلم میکنن تا خودشون اسوده باشن.خیلی خشمگینم!بیشترین خشم من برای اینچیزاس که نتونم از حق خودم دفاع کنم و سرکوبش کنم تو وجودم.

شماها اگه تو این موقعیت بودید چکار میکردین واقعا؟پدرم ماشینش رو دیروز شسته بود.

چرا گاهی وحشی میشن ادما؟

کاش فقط به این حدیث امامامون گوش میکردیم و عمل میکردیم.کاش اسممون رو.مسلمون نمیگذاشتن که واقعا با کارامون گند زدیم به دینمون.

من هرسال به بچه ها هم میگم هرچی برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند .بهشون میگم شما تا اخرسال فقط این حرف رو تو ذهنتون داشته باشید و سعی کنید بهش عمل کنین.خیلی چیزا حل میشه.

خدایا مارو نسبت به مردم عقده ای قرار نده و کمک کن بتونم از حقم دفاع کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

وقتی داد میزنه جذابتر میشه

، با اینکه تلاشش رو میکرد که بگه حرفهاش از صمیم قلبه ، اما میشد از تُنِ صداش متوجه شد که خودش هم حرفهاشو باور نداره ، از تکرار روزها و این ضعف لعنتی که افتاده به جونم خسته شدم 

دلم یه تحول عظیم تو روند زندگی میخواد ، از پیام های وقت و بی وقت آدمهای دور  و برم خسته شدم ، برای شروع یه زندگی تازه نیاز به یه نقطه امن تر دارم ، هیچ چیزی منو این روزها راضی نمیکنه ، میدونم چی کم دارم تو زندگی و دنبال چی هستم ، اما دیگه دلم نمیخواد برای داشتن چیزی تلاش کنم

بذار یکم هم بقیه تلاش کنن  و من فقط نگاه کنم ...

خدایا خیلی خستم ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

پروسه خانم شدنم داره تکمیل میشه

پروسه خانم شدنم داره تکمیل میشه 

برنجه امروز عالی شده بود 

البته بماند که ته دیگش بدجور چسبیده بود به قابلمه و 

یه کف گیر برنج اسراف شد ولی بازم من خوشحالم 

خوشحالیم برا این نیست که واسه آینده و خونه داری آماده شدم 

بلکه خوشحالیم از اینه که مامانم دیگه کمتر میگه فهیمه برنج درست می کنه و بس 😁

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دیروز برای بار دوم تو زندگیم تتو زدم

. بالای آرنجم . اسم .................به عبری . عاشق زبان عبریم و عاشق اونم :) . اسمش رو تتو زدم و مطمئنم این یکی تو زندگیم موندگاره.

البته من خودم همه رو ول میکنم ، کسی منو ول نکرده تا الان ، نسبت به بقیه ییشتر مطمئنم تا خودم -_-

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دلم گرفته در حد مرگ

خیلی اذیتم.امروز عصر همه چی معلوم میشه. خدایا خودت کمک کن تا اونموقع بتونم طاقت بیارم.

با یه شکم درد بدی از خواب بیدار شدم.

با خودم میگم اگه دوسم نداره پس اون استوریه که گذاشته بود چیه{اینکه بهتون یاد دادن رو حرفتون بمونین خیلی جذابه ولی موندن رو اشتباهات احمقانتون و کوتاه نیومدنتون اصلا جذاب نیست}

یا اونبار که اهنگ دانیال هندیانی رو استوری کرد........

ولی از طرف دیگه اونور قلبم میگه شاید رل زده حالا یا با رل قبلیش یا با یه نفر جدید.اون اهنگه رو هم برا اون گذاشته..جدیدنم که همیشه انلاینه.دلممممممممم خوووونههههههه.

خدایااااا به پات میوفتم که طردم نکنه.التماست میکنم.یه ارواح خاک حضرت فاطمه زهرا قسمتتتتت میدم.دارم میمیرم نمیبینی؟؟؟؟؟همشه گفتم الانم میگم.حتی اگه برگشتش بدبختی داره و به صلاحم نیس بازم بیاد.من همه چیشو قبول میکنم.فقط منو بخواد و مثل قبل عاشقم باشه.خدایاااا نا امیدم نکن جان عزیزت.........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

یه دوستم مطلقه است

همیشه نهایت سعیش رو میکنه هیچ وقت عرق نکنه تا بو عرق نده ... حتی شده اگه یه قطره عرق کنه حودشو جر میده ، بهش میگم چرا اینطوری تو ؟! ، میگه شوهر سابقم همش بو میداد 😕 ... البته دلیل جدا شدنش این نبود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

بالاخره چیزی که میخواستمو خریدم

آی عم سُ هپی ^_^

خب دیگه تصمیم گرفتم یک سال دیگه از عمرمو بذارم پای کنکور ... اصلا تا سه نشه بازی نشه :d

چن روز دیگه هم نتایج میاد ...

تصمیم گرفتم هر کس ازم رتبمو پرسید در کمال احترام بهش حالی کنم سرش تو نشیمنگاه خودش باشه -_-

واقعا نمیفهمم چه لذتی تو پرسیدن رتبه یه کنکوری بدبخت وجود داره که فک و فامیلایی که من تو عمرم هم ندیدمشون به شدت پیگیرم میشن :/

تو این مدتی که از هر دو جهان فارغ بودم میخواستم دوتا کتابو بخونم ، ورزشو شروع کنم ، برنامه نویسی یاد بگیرم و زبانمو تقویت کنم ولی تنها کاری که کردم این بود که پونصدتا فیلم دیدم ^_^

عصر هم میخوام برم اون مانتویی که صب دیدمو بخرم (قلب قلب قلب)

هیچی به اندازه خریدن لباسای جدید حال نمیده به من =)))

یه روانشناس میگفت واسه افزایش اعتماد به نفستون و خوب شدن حالتون روزمرگیاتونو بنویسین

منم الان دارم سعیمو میکنم :|

میدونم تو نوشتن خوب نیستم ولی حداقل میتونم امتحانش کنم هر چند افتضاح :)))

چقدم قر و قاطی از همه جا گفتم

آها اینو یادم رفت فیلم بازی تقلید عااالی بود و تا لحظه آخر فک منو باز نگه داشت بین اون همه چرت و پرتی که دیدم این یکی واقعا جالب بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

تازگی ها به این فکر میکردم که مادرشوهرم زیادم بد نیست

یعنی هر وقت چنین حسی میاد سراغم یعنی هرچی در گذشته بوده رو فراموش کردم ... هر وقت من چنین حرفی از دهنم در اومد لطفا بیاین بزنین تو دهن من

چند هفته اس پ میگه برا امامزاده صالح مادرم نذر داره و فلان .

نهم هم قرارع بره لیزر برا کلیه اش 

گفتم خا بریم . هفته پیش سر ناهار میگف غذا چی میخوااااااین بپزین؟ اقا تو قراره بری ما باهات مچ شدیم ما غذا بپزیم؟ بعد تازه دخترشو نوه هاشم میخوان بیان بعد منو پ جورشونو بکشیم؟ ما سر گنج نشسیم؟

پ گف حالا شاید بعدظهر رفتیم ... دیگه حرف نزد 

دیروز رفتیم خونه ی ما . ب مامان بابام گف شمام بیاین بعد رفت خونه ننش . ننش اونجا مخشو شست و شو داد . شب اومده یواشکی بمن میگه مادرم بزنج میذارع تو خورشت چی میپزی؟😐 من تا به امروز عمرم جور کسی رو برا پیکنیکش نکشیدم بعد الان من خورشت بپزم ؟ حالا مامانم قبل گقته بود مرغ ببریم کباب کنیم منم همینو گفتم ب اقای پ . بعد دیدم گوشیم زنگ میخوره پ برداشت ننه جونش بود تلفتو ک قطع کرد پرسیدم چی میگف برگشته میگه مادرم میگه برنجو نگاه کردم خرک کرده زنگ زدم برنجو هم بپزی بیاری . خرس قطبی پ تو این وسط چیکاره ای ؟ 

نقش شلغمو ایفا میکنی دیگه .

یکم اقای پ رو نگاه کردم گفتم خیلی خانواده ی باحالی هستین . 

دیگه اینا رو ب مامان نگفتم شبر برگشتیم خونه هم با اقای پ حرف نزدم .

تزدیکای ۱۱ دوباره تلفن زنگ خورد بعله خرس قطبی بود برداشتم میگه برنجم خرک کرده تو بپز خورشت رو میخدای چیکار کنی چی میپزی؟ اینجا میای میپزی یا خونه خودت ...یهو بگو همه کارا پای تو دیگه دیگه جدا جدا میگی .... گفتم من میرم خونه مادرم اونجا یه چیزی درس میکنیم میاریم . اینو که گفتم خشک شد حرف نزد ... دیگه خدافظی کردیم 

بعد اینکه اینا رو ب اقای پ گفتم ک شما از اولم میخواسین کاراتونو بندازین گردن منو فلان یکم سعی کرد توجیه کنه ک نه اینجوری نیس و اینجوری پیش اومده ولی من خر نیسم بعد هم قهر کرده رفته تو اتاق .

هه

هه واقعا خانواده ی جالبین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

من ازش فرار نمی کنم..

من دارم مدام از خودم  فرار می کنم... کی میتونه تمام گذشتشو فراموش کنه ؟...گذشته...  ماها وانمود میکنیم که تونستیم...که موفق شدیم اما درانتها فقط ی تلنگر کافیه تمامشو یادمون بیاد...بعد بشکنیم دوباره و دوباره...

+نشست کنارم (ماری کوری): یادته چجوری میزدیم بیرون که تو ببینیش؟ ...الان چندسالش شده؟ ولی دختر تو واقعا چجوری اونو دوست داشتی؟؟؟ ......

++هنوز ضربان قلبم میره بالا وقتی میبینمش...هنوز تلاش میکنم  جایی باشم که نباشه... میدونم هنوز تو دلش مقصر منم...هنوز ...

تاهنوز تاهمیشه...

++ی وقت هایی فقط دوست داری حرف بزنی تا یکم از درگیری وجودت کم بشه...ی وقت هایی شبیه دیشب ...ی وقت هایی که حالتو نمیفهمی و گونه هات سرخ سرخ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم