۳۳۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

خیلی دلم گرفته....

این روزا دارم فکر میکنم به خیلی چیزا

وسط این همه کار فقط یه سری چیزا دل آدمو به درد میاره

آدما چقد عجیبن....

خستم 

ولی بازم ادامه میدم

این بازی گیم اور نمیشه فعلن....چون من بلدم زندگیو چطور بازی کنم ولی داره زمان تموم میشه....و من هنوز مرحله رو رد نکردم

باید ادامه بدم شاید بشه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

امروز صبح که پاشدم به شدت سرم درد میکرد

بابا که اومد بگه کلاس میری یا نه گفتم بهم قرص بده خوردمو خوابیدم بعد رفتم کلاس بعدش هم مدرسه قدیممون فاطیم مدارک بگیره که یهو عجیب ضعف کردم فکر کردم از گشنگیه ولی حالم بد بود اومدن جلو آشپزخونه منتظر نشستم تا غذا بپزه بعدشم ناهارمو خوردمو خابیدم بیدار که شدم همچنان ضعف شدید داشتم بدنم میلرزید مخصوصا پاهام نمیتونستم سرپا وایسم رفتم دکتر نمیدونم کی به اینا مدرک میده فشارمو نگرفت حتی قرص سرما خوردگیم بهم داده بود منم نگرفتم رفتم فشارمو گفتم بگیرن که هشتو نیم روی شیش بود و علت اینجوری شدنم فشار پایینم بوده الانم دراز کش دارم تایپ میکنم آی ام مریض :( 

مامانمم کلی غر زده که داری میمیری مواظب خودت باش غذا بخور ضعیف شدی کم فکر کن کم استرس بکش و... 

میخوام برم تیراندازی با اسلحه بادی کلی ذوق دارم براش 😀

فردا بازم کلی کلاس دارم و حوصلشو ندارم...

خدایا شکرت بابت همه چی 😙❤

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

آقای دوست هم مریضیش زده به کلیه اش حالا

ازینا که کلیه ها اسکولت می کنن هی دسشوییت میگیره ولی نمیاد :/

گفتم زود نوبت ام ار ای بگیر و برو

 

+ میدونم یه روزم سر آقای دوست بدجور حالم گرفته میشه.

اونم از اشتباهات بزرگ زندگیمه. چه کنم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

چرا نمیتونم با ادما پر فیس و افاده کنار بیام؟!

اصلا نمیتونم اصلا اصلا

من تا کسی نپرسه فلان چیزو داری نمیگم ک دارمش چ برسه ازش تعریف کنم

تا نگن لباستو عز کجا خریدی لب باز نمیکنم چ برسه بخوام سره قیمتش پز بدم

همش دلم میخواسته هرچی ک دارم ساده باشه

تو چشم بودن سره مارک و اینا حالمو بهم میزنه

من از هرچی خوشم بیاد میخرم برام مهم نیس حتما گرون باشه

مهم نیس حتمابرند باشه مهم خودمم ک همینت میپسندم

غیر این نی ک؟!

بااینکه همیشه میتونستم بهترینارو بگیرم ب همون شیک و ساده هاش

ک از نظر خودم خیلی ناز بودن اکتفا کردم

پز چی رو میدین؟!

وقتی ک میدونین هرکس یه سلیقه ای داره

وقتی ک هرکس مثل تو ندار نیس ک وقتی پول ببینه جلف بپوشه پز بده

وای غرغرام شروع شد باز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

کی میشه بمیره فقط ؟

به معنای واقعی ازش بدم میاد و حالم از خودش و کارهاش بهم میخوره 😏 انگار که نه انگار مامانمه ... ازش مادری ندیدم ... این روزها که اصلا چشم دیدنش رو ندارم و فقط در برابر حرفهای مفتش سکوت اختیار میکنم ...

روزای مزخرفیه ... بیکاری ... زر زراش ... امیدوارم بمیره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دلـم میخواد ی تغییر اساسی ب زندگیم بدم

کلا میخوام ی آدم دیگ بشم
تلاشمو برا رسیدن ب هدف و آرزوهام بیشتر میکنم
حتی اگ خیلی حالم بد بود بازم میخندم و قوی میمونم
میدونم خداجانمـ هم هوامو داره
و ناامیدم نمیکنه و کمکم میکنه ب آرزوهام برسمـ
مـن به همه ی آرزوهام میرسم...ب همشون...
بـهـ همه آرزوهام میرسم با موفقیتمـ ک*ن همهـ اونایی ک گفتن نمیتونیو میسوزونم
ولـی اونایی ک زندگیمو خراب کردن...
و ناامیدم کردن و گُه پشتم خوردن و... هیچ وقت نمیبخشم...
دیگـ هیچیو هیشکی نمیتونهـ ناامیدم کنهـ 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

امروز برایم از آن روزهای سخت و جانکاه بود

مسئله ای در محیط کارم پیش آمده بود که بی اندازه آزرده خاطرم کرد، بهم پیشنهاد کار بهتری شد اما تمام وقت که خوب من با شرایط الانم اصلا نمیتوانم کار تمام وقت داشته باشم، اما آنجای کار ازارم داد که با کسی که بی اندازه رو در بایستی داشتم این اتفاق رخ داد و خیلی برایم سخت بود که بهش نه بگویم....اصلا خیلی حالم را بد کرد، فکر نمیکردم توی این یک مورد تا این اندازه ضعف داشته باشم، همینطور آمدم خانه و افتادم روی تخت و گریه کردم. حالا تصور کن با چشمهای کربوکسی تراپی کرده گریه هم بکنی....همینجور برای خودم های های گریه میکردم که دیدم کلید توی در چرخید برگشتم دیدم ای داد بیداد کسری و مادرش آمده اند، آنها هم از آن خانواده های لاکچری و حساس....من هم با موهای پریشان و آن چشمهای سرخ از گریه....حالا چشم را یک خاکی میریختم توی سرش..دماغ لامصبم که انقدر گنده شده بود را چه گلی میگرفتم...هیچی دیگر از دور سلامی دادم و پریدم توی دستشویی. حالا مگر با شستن درست میشد لامصب...هیچی دیگر دل را به دریا زدم و بیرون امدم که خوب مادر جان تا من را دیدند گفتند واااااای رهاااا جون چرا چشمات اینجوری شده، انگار چشمهات را زنبور زده، توی دلم گفتم کاش زده بود اما تنها چیزی که  گفتم  این بود که کربوکسی است دیگر و چپیدم توی آشپزخانه به بهانه پذیرایی... اما در تمام مدت بغض داشتم...هیچ حالم بهتر نمیشد، از آن طرف هم که استادم مقاله ام را نمیخواند، به خدا تا قبل اینکه بنویسم روزگارم را سیاه کرده بود، خون به جگرم کرده بود، میگفت مقاله ات را میدهم یکی دیگه اسمت میرود نفر چهارم، با چه استرسی جمعش کردم. حالا اما هر روز کار دارد و نمیخواندش، اخر سر زنگ زدم به برادرم که بابا شما اساتید اگر داستانی دارید به من بگو بدانم داستان از چه قرار است نه به آنهمه فشار نه به این همه سستی، که گفت علت خاصی ندارد جز اینکه تو کم سریش میشوی...حالا نوبت تو است خواب راحت را ازش بگیر...گفت من را ببین اینهمه دانشجوی ارشد و دکترا دارم اما اول کار سریش ها را انجام میدهم...هیچی دیگر این هم برایم نسخه سریشی پیچید و تمام.

 

اما تنها نکته ی جالبی که امروز برایم داشت این بود که در تمام طول روز تنها چیزی که روی زبانم بود این بود که:

آن گنه در وی ز عکس جرم توست

باید آن خو را ز طبع خویش شست

خلق زشتت اندرو رویت نمود

که تورا او صفحه ایینه بود....

این کلام مولاناست حالا توضیحش با خودتان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دارم غصه میخورم از دست خودمم ..

ینک چرا اینطور کردم با خودم ت انقدرم ارزش نداشتی   ..

همش جواب پیش خودم از تنهای زیاد از ب ی خوصلگی همین  دست ب دامن توی بی ارزش شدم .

این روزا حالم خوب نیس ولی دارم تلاش میکنم خوب شم///

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

چرا نمیتونم بخوابم

چرا همش فکر میکنم ساعت ۷ صبحه من هنوز نخوابیدم معدم درد میکنه چشام باز نمیشه ولی انکار یچیزی مانع خوابیدن میشه لعتت به بیخوابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

الان داره یه تگرگی میباره

انگار قشنگ شلنگ اب گرفتن ب جون

خیابون

همینجورم رعد و برق میزنه...

جالبه این وقت سال..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم