عجیب ترین زمستان من . سرمای کشنده ی آنکارا برای منی که بیشتر عمرم رو
توی مناطق گرمسیری ایران سپری کرده بودم . میدونید چرا میگم عجیب ؟ چون به
هر چیزی اجازه دادم اتفاق بیفته . از تصمیم هایی که از قبل گرفته بودم تا
امروز ثمره ی اون ها رو دیدم . اومدن به ترکیه . یادگیری یه زبان جدید .
ادم های جدید . فرهنگ جدید . محیط جدید و روابط جدید . سعی کردم از تجارب
تلخم توی ایران استفاده کنم و اینجا با دید مثبت و عاقلانه تر با ادما جلو
برم . همه چی خوبه . خدا رو شکر . از شستن توالت ها در باشگاه ورزشی تا کار
کردن توی یک رستوران معروف زنجیره ای توی ترکیه . همه چیز عجیب و تازه و
ناشناخته پیش رفته و میره اما من نمیترسم . خدا با منه . روزهای اخر
زمستونه . توی ایران نیستم . سال های اخر خیلی سخت بود توی ایران . بی پولی
و نا امیدی وحشتناک . اینجا هم پول زیاد نیست اما حداقل از شرایط تنش زای
اونجا امسال دورم . 18 روز دیگه نوروز شروع میشه . تنهام اینجا اما خوشحالم
.