خیلی وقته که به مفهوم و حسِ امید فکرمیکنم.که کجای زندگی منه

 

الان میفهمم که همیشه امید داشتم به زمان،به تغییر،به حرکت،به وصل شدن،امید به بهتر شدن،امید به فرصت های بیشتر و...

اما با یاداوری حس های ملموس ترِ وضعیت سختِ گذشته، حسِ امیدواری خیلی دقیق تر برام معنا و درک میشه. نمیخوام سختی هارو مرور کنم،فقط یاد میگیرم و رد میشم.یادمیگیرم که اگاه تر به احساسات ام و رفتارم باشم.به اینکه چقدر همین حس های کوچیک و ناخواگاه منو نجات داده و منو قوی تر کرده.این به معنی ایده آل بودن زندگی الانم نیست،بلکه میگم به اندازه و توانایی خودم برای زندگیم و حالم تلاش میکنم ،امیدوارانه قدم برمیدارم و جلو میرم،و میدونم که زندگی ناپایداره،پس هر فراز و نشیبی منو ازپا درنمیاره.منو بزرگ میکنه.من امید دارم به اینکه اگرتلاش کنم میتونم زندگیم رو تغییر بدم و متعادل کنم.همین

حرفم از سر خوشی  نیست، از گذشتن از سختی ها و صبر و صبر و صبر و تحمل و جنگیدنه.هیچوقت تسلیم نمیشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

زندگیم شده شبیه همین هندزفری‌

 که صدای سمت چپی از سمت راستی کمتره و صدا نامیزونه. کار رو راه می‌ندازه اما لذت نه.

مثل همین توربو شده که هر چی می‌دوه وصل نمشه و هر بار باید تکرارش کرد.

و از همه مهمتر شبیه این موبایلم شده که زود به زود شارژ خالی میکنه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دوست دارم یه مامان عصبی باشم

 که یه شوور اروم داره که شوورش همیشه به بچه ها میگه اروم باشین مامانتونو اذیت نکنین حیلی خستس

و اگر یکی از بچه ها یه کار رو عصابی کرد بتونم با یه داد زدن همه چیز رو خاتمه بدم

 

ای چقدر خوبه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

انقدر از خود دور شده ام که می ترسم

. از این جسمی که در آن زندگی می کنم می ترسم . گاهی دهانش را باز می کند و چرند می گوید . گاهی خودش را از خانه بیرون می برد و مشغول می کند . گاهی خوشحال است و برای خود می رقصد . گاهی با آدم هایی که از آنها بیزارم می گردد . چرند گوش می دهد ، چرند می بیند ، چرند می خواند ... نمی توانم تحملش کنم . این انسانِ مشتاقِ نرمالِ ترسناک را .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

ببین.بعضی آرزوها هرچقدرم‌نزدیک یا قشنگ-نشدنی ان!

 

مثلا تو هیچ وقت یه روز صبح درحالیکه خیالت از همه چی راحته مردمو نمیچرخونی و حتی اون آهنگِ پینک مارتینی روهم نمی زاری که تو کافه است شنیدیش.آره.بِچ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

زمان خیلی ترسناک است

. و به راستی گران‌بهاتر از طلا. این را موقع در طبیعت قدم زدن نمی‌فهمی. این را وقتی درک می‌کنی که یک کارِ خیلی خیلی مهم داری. آن وقت می‌فهمی چقدر زمانت زود می‌گذرد و به خودت می‌آیی و میبینی چقدر همه چیز را جدی گرفته‌ای و مصرّانه برای موفقیت تلاش می‌کنی. زمان تلنگر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

عصری رفتم حموم مارمولک دیدم

 و جیغ‌هایی میزدم که نزدیک بود از حوزه‌ی شنوایی انسان خارج‌ بشه و حالت فراصوت بگیره تا اینکه نگار اومد با چهره‌ای که داشت میگفت "خُبه خُبه" به درون چاه هدایتش کرد و بدون کلام ترکم کرد

منم نشستم گریه کردم به خاطر هجوم ناگهانی اونهمه وحشت و همزمان دوشو به سمت چاه گرفته بودم که دوباره بالا نیاد اون جونور و در این حین خودم رو غمگینترینِ جهانیان ارزیابی میکردم :|

چیه این آدمیزاد به راستی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دلم میخاد نویسنده شم

 

متن بنویسم 

متنای کوتاه

روانشناسی گوش بدم

روانمو درست کنم

فرهنگمو درست کنم

عقلم رو درست کنم

اخلاقم رو درست کنم

انگلیسیمو درست کنم

این همه فایل و امکانات و روانشناس و کتاب و ...

توی اینترنت ریخته

حیفم میاد که ازشون استفاده نکنم و رشد نکنم

اما یه مانعی همیشه ممانعت میکنه درون ادم

به نظر شما چی کارش باید کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

شاید که بنای عالم بر این باشد که انسان با شادی زیست کند

 و غم او را ذره ذره به کشتن دهد لکن در مجانین این است که غمِ شادی و شادیِ غم ایشان را زنده نگه داشته که این غمِ شادی و شادیِ غم حاصل خوف و رجا است که ملقمه باشد از غم و شادی که گاه غمش در بطن و شادی در ظهور و بالعکس و چنین است اجتماع نقیضین به لسان عوام الناس و الا هر دو ظهور وجود عشقند...

القصه که من با غم تو زنده می‌مانم./بامداد پنجشنبه، یازدهم مهر ماه/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

اینکه انسان نسبت به بهتر شدن اوضاع خوشبین و امیدوار باشد لازمه

 ولی این امیدواری باید توام با تلاش و کوشش عملی در راه بهتر شدن باشه. وگرنه امیدواری صرف مشکلی را حل نخواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم