۳۳۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

انتظار دیدنت

لحظه شماری کردم تا آخر هفته تموم شد و بالاخره تونستم زنگ بزنم و اجازه دیدنت رو بگیرم 

هرچند که به این راحتی ها نبود ... شایدم بود ولی چون لحظه ها برای من به کند ترین نحوی که می‌شد میگذشت اون سه روز برام خیلی زجر اور بودن تا بالاخره مجوز صادر شد 

با دلی پریشون و زجر کشیده زنگ زدم تا وقت ملاقات رو بگیرم ولی گفتن اولین نوبتی که میتونن بدن برای ۱۶ روز بعد بود ...

چیکار میتونستم کنم ؟ چه کاری از دستم برمیومد جز پذیرفتن ؟ 

و باز شمردن ثانیه ها شروع شد تا لحظه ی دیدار  برسه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

روز دیدار

اینکه با چه استرسی خودمو به اون آدرس رسوندم بماند 

اینکه نیم ساعت جلو در اشک ریختم و هزار بار شکستم بماند ولی باید قوی میومدم پیشت

میدونستم تو این شرایط خودت به اندازه کافی که چه عرض کنم بیش از اندازه داغون هستی 

نباید داغون بودم منو هم میدیدی ...

اون یک ساعتی که پیشت بودم اصلا نمیدونم چی میگفتم

نمیدونم چطوری گذشت ...

فقط میدونم رو ابرا بودم ... دلم میخواست یه کاری میکردم که میذاشتن همونجا پیشت بمونم

 ولی باز باید می رفتم ... باز باید جدا میشدیم ...

لعنت به جدایی ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

هوای سنگین نبودنت

میدونی چیه ؟ دلم می‌خواد فقط بخوابم 

اخه تو شرایط فعلی تنها جایی هست که میتونم ببینمت و بکشن کنم ...

عذاب جهنم رو لحظه لحظه میکشم ...

ثانیه های نبودنت ...

با خوندن پیام های قدیمی مون و گوش دادن وویس هات چشمامو میبندم و به محض باز شدن چشمام بازم شروع می‌کنم به خونم پیام هامون ...

چه قدر دیگه با اشک بخوابم و با بغض بیدار بشم تا بیایی ؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

قیافه

میگه تا حالا فکر میکردم اگه همشهری هاتونو تو خیابون ببینم میشناسم اما الان فهمیده ام اشتباه میکردم! 

بعد میگه مژگان عظیمی رو میشناسی خیلی خوشگله! خوانندست. گفتم نه!

بعدا که سر چش کردم دیدم چقدرم زشته دختره ی ایکبیری! والا!

پسره ی بد سلیقه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

بیهودگی

تا حالا تو عمرم انقد احساس بیهودگی نداشتم! 

میگه اگه نمره هات کم باشه نه شانس اپلای داری نه استخدام نه ادامه تحصیل!

پس این همه پول و زحمت چی میشه?

غمگینم مثل ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

توهم

غمگینم مثل احمقا!

حس میکنم عاشق شدم! چرا آخه?

خدایا چطوری سرکوبش کنم? 

من کجا اون کجا! 

دچار توهم شدم!

چرا فکر میکنم اون منو دوست داره?

از رفتارش?!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

از دور

همه اولش از دور خیییلی مهربون و با احترام و توجه و .. میان جلو 

خوب که نگاه میکنن

میپرسن کجایی هستی

میگم ایرانی نیستم

از این رو به اون رو میشن!

من همونم!

نه همون نیستم! هر بار که این اتفاق می افته اعتماد به نفسم کمتر میشه!

من واقعا اذیت میشم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

مای پلی لیست

جلو همه بگو به من خیلی دوست دارم عشق دلم
همه جا تاریک شه یهو بوی عود میاد و شمعا روشن
همه اگه پایه باشن وصل میکنیم ما صبح و به شب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

پیرزن وحشی

امروز داشتم میومدم که یهو دوتا پیرزن جلوم ظاهر شد! 

با اونیکه جلوتر بود چش تو چش شدم!

یهو با یه لحن وحشیانه گفت من آخر این چادر رو از سرت در میدارم!

خیلی ترسیدم! خیلی! میخواست با عصاش بهم حمله کنه!

ولی به سرعت مسیرمو عوض کردم و رفتم اونور کوچه! دیگه هم پشت سرمو نگاه نکردم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

حس بد

حس میکنم نمره م با یه نفر دیگه اشتباه شده!

نرفتم برگه مو ببینم!

سهل انگاری کردم!

مهلت اعتراض تموم شد!

هیچ وقت این حس از بین نمیره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم