امشب خیلی دلم برات تنگ شده

 بیشتر از هر روز و هر لحظه که میگذره :)

وقتی میبینم دخترا میرن یه گوشه و توی عمق شب دارن با عشقشون حرف میزنن دلم خیلی بودنت رو میخواد که منم بشینم و باهات حرف بزنم و این دلم رو آروم کنم :)

الان نشستم و به تنه ی درخت تکیه دادم و آسمون رو نگاه میکنم و البته دوستم رو میبینم که داره راه میره و با عشقش حرف میزنه و دل من تنگ میشه :)

زندگی من ، امشب آسمون خیلی آروم بیدار شده و داره توی کوچه پس کوچه های شهر عاشق ها رو نگاه میکنه و انگاری لبخند میزنه چون آرومه انگاری داره به عاشق ها خوش میگذره و از عمق وجودشون شادن :)

دسته من نیست اگه انقدر دلم هواتو داره :)

زندگی من ، منم خوشحالم چون میدونم اونجا با اینکه ازم دوری داری بهم فکر میکنی و دلت برام تنگ شده اینا رو میدونم آخه قلب تو توی سینه ام میتپه :)

خیلی دلم میخواد الان منم توی این هوای خوب و شب آروم و آسمون پر از ستاره بشینم و با تو حرف بزنم و بگم که چقدر بودنت رو میخوام بگم چقدر بیشتر عاشقت شدم بگم چقدر وجودم رو برای خودت کردی :)

پ . ن : همین الان افتادم دنبال دوستم و اومدم این ور باغ و یه تاب پیدا کردم دارم تاب بازی میکنم و موزیک گوش میدم و اینجا خیلی قشنگه و پر از درخته و شب هم آروم و پر از ستاره است ، دارم تاب میخورم و دلم میخواد تو الان تابم بدی و برام بخندی و بازم میگم چقدر دلم بودنت رو میخواد حتی فقط صدات تا یکم قلبم آروم بشه :)

دیگه برم امشب حرف زدم و خودم رو آروم کردم و سبک شدم :)

دوست دارم همین ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

من بیشتر از اینکه صبور باشم، حسودم


به چی یا کی، خیلی مهم نیست، من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و طرف دیگش خودم نباشم حسودم.
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره می‌شم و به آدمایی نگاه می‌کنم که چقدر شبیه من نیستن. به لبایی که تو رو صدا می‌زنن، به گوشایی که از تو می‌شنون،  به چشمایی که تو رو می‌بینن.
و به این فکر می‌کنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم.
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بی‌خبرن، اما من مطمئنم از حسادت دق می‌کنم.:((💚

همش تو فکرمی محمد همه جا هستی همه جا :((💚

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دوشنبه هفتم مرداد


خاص ترین مخاطب خاصم 
ز تو می‌نویسم 
موهایم
تشنه‌ی لمس دست‌های تو
از من می‌نویسی 
نم چشم هایت
بی‌تاب بوسه های من
و این خود شعری ست 
به وسعت دوست داشتن
غزلکم؛
تو در دهان من زندگی میکنی
در فاصله میان چانه و چشمهایم
تو در حافظه ی لبهایم 
در قوس حرفهایم زندگی میکنی
تو در میان کلمات در میان عشق
و دوستت دارم هایم زندگی میکنی ...
تنم را...
عادت داده ای به 
عطر آغوشت....!
نگفتی !
اگر نباشی...
 بیمار خواهم شد...
یاقوت سرخ زندگیم؛
دلم لبانت را 
نه برای بوسیدن 
نه برای نوشیدن 
برای تکرار زیباترین حرف عالم 
دوستت دارم را میگویم 
دوست دارد...
روحم را
با تداوم "نگاهت"
به شبانه هایم بند می کنم
حریم چشمانت
سکوت مخملین شب را می شکند 
و عشق ...
هزار و یکشب خاطراتت را 
آغاز می کند ...
می دانی گلم؛
بعضی شب‌ها من هستم، 
و یک پنجره تنهایی! 
و ماهی که از پشتِ پنجره
زل می‌زند به تنهاتر از خودش...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

صدای پدرم گرفته


تازه فهمیدم دو سه شب پیش بیرون تو ماشین با مادرم دعواش میشه و سرش انقدر داد میزنه که صداش میگیره

مادرم نمیفهمه

مادرم درک نداره

مادرم شعور نداره

وقتی پدرم میبینه چقدر من از دست بی درکی های مادرم حرف می زنم عصبانی میشه .

مادرم مرغش یک پا داره و خیلی لجباز هست . خیلیم بد دهن هست

اصلا چیزی از احترام و درک نمیفهمه

دلم برای پدرم میسوزه

یک عمر به خاطر من ، به خاطر اینکه من بی مادر نشم با مادرم و بیماریش ساخت و دم نزد و هیچی براش کم نذاشت

جلوی من خیلی خودشو کنترل میکنه چیزی به مادرم نگه که من ناراحت نشم

ادم هایی مثل مادرم خوره روح میشن

نمیخوام از خودم تعریف کنم اما درک من خیلی بالاست . چون بی درکی مادرمو دیدم . اخلاق بد و بد دهنی و اخلاق تندش رو دیدم من خیلی برعکس مادرم شدم خیلی سعی کردم اون هر چیزی رو نداره من داشته باشم که بتونم بهش بفهمونم  ولی بازم کم میارم از فهموندن یه سری مسایل بهش .

روح و ذهن و روان منو خورده مادرم

گاهی خیلی داغون میشم و فشار عصبی انقدر بهم وارد میشه که دوست دارم دیگه هرگز نبینمش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

فردا میخام یه سری کارا بکنم


1.اتاقو مرتب کنم و بولت ژورنال رو برای کارام درست کنم برا هر کاری برگه و پوشه ی جدا از هم و برنامه هام و پیشرفت کارامو توش بنویسم چون خیلی زیادن بشدت گیج شدم ک چیکار کنم و اصن مدیریت زمان ندارم و باید زمان خاب و بیداریمو درست کنم حسابی بهم ریختم

2.برا کارام یه برنامه ی زمانی بریزم و همه رو باهم جلو ببرم اونا ک مهمترن رو بزارم تواولویت فعلن

3.راجبش فک کنم ک شهر دیگه هم بگیرم یا نه باید به دوستم زنگ بزنم ببینم نظرش چیه

4.عصر یه مسیر طولانیو قدم بزنم و سر راه باشگامم ثبت نام کنم و دیگه هیچوقت ترکش نکنم چون این دوسال حسابی ضربه خوردم از نبودش

5.تو راه به خیلی چیزا فکر کنم و تصمیمم بگیرم برا بعضیاش

بایددوباره انگیزه و انرژیمو بدست بیارم

من میتونم من واقعن قدرتشو دارم اینو بارها ثابت کردم بازم نشونش میدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

دلم از خودم گرفته...


خودی که به خاطر نیاز های بی ارزش آرامش های بزرگم و ازم می گیره...

و دیر می فهمم...دیر به خودم میام...

بعضی پیاما میرنجونن دلم...بدجوری...و حذفشون می کنم ...که حتی دیگه چشمم نیوفته...

درو دیوار کوبیده گاهی هست...

و این عادت مسخره شب بیداری که تازه پیدا کردم....

نمیخوام دوباره بی نظم بشم...

راستی 5 مرداد هم با 3 روز تقدم کادو تولدمو از پوستم گرفتم.. یه بلیط مسافرت رفت و برگشت به مشهد مقدس...با خودش....

قربون امام رضا برم...

اقا جان...کمکم کن...دستامو بگیر...بغلم کن...

من خیلی تنها و غریبم...ضامن آهو جان...ضامنم شو..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

بعضی وقتا دلت نمیخواد با کسی صحبت کنی

، فقط میخوای سکوت کنی و به گوشه ای خیره بشی. بعضی وقتا یه درد عمیقی داری که اذیتت میکنه ولی نمیتونی به کسی بگی. خیلی خستم... دلم میخواد ساعتها بخوابم و کمی از این دنیا غافل بشم. چون هر وقت که بیدارم فکر روزهای با تو بودن منو دیوونه میکنه.

دلم هوای بارون کرده، دلم هوای گرفتن دستات زیر بارون کرده... دلم میخواد زیر بارون دستاتو بگیرم و فقط به چشمات زل بزنم. کاش بودی پرستو... حالم خوب نیست. دلم برات یه ذره شده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

7 مرداد برای من یه معجزه بود شاید


کاری ندارم چقدر زمان بگذره یا چه پیش بیاد بعدش.

این روز برام مهمه و شده جزئی از زندگیم❤

تنهاترین ۷ مردادمو جشن خواهم گرفت :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

بذارین خاطره بگم براتون


اون اوایل سقوط صدام که قاچاقی می رفتن کربلا .

منم با چندتا از دوستام رفتم .

بود تا رفتیم مسجد کوفه ... چشمتون روز بد نبینه .تا دلتون بخواد مقام اونجا بود.ابراهیم و اسماعیلو ... خلاصه هر کدوم هم چند رکعت نماز داشت.

گفتن که باید تو هر مقامی نمازشو بخونیو ازین حرفا ...

من ی چندتاییش رو خوندم دیدم بابا پکیدم ... تمومی نداره ...فکر کنم 124 هزار پیغمبر مقاماشون اینجاست .گفتم نخواستیم .

یاد اون طرف افتادم که مادر بزرگش یدونه کیک بهش داده بود و گفته بود ننه یه فاتحه برای فلانی و یکی برای فلانی و ...یه چندتایی رو که گفته بود .طرف کیکو داده بود به مادربزرگشو گفته بود اوووووه بیا نه کیک خواستیم نه این همه فاتحه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم

امشب تو تنهاترین حالت ممکن هستم

 کاش یه نفر بود مرد و مردونه باش حرف میزدم خودمو میریختم بیرون

حداقل یه صفحه مجازی داشتم بدبختیامو شیر میکردم

همه چیمو بستم من دیگه اینجوریم نوبره

بعضی وقتا ب خدا میگم من ک پاک بوده‌م تا حالا یکی دو بارم از اون حال و حولای قشنگ بمون بده (مث همین ۴ تا سسخلی ک الان باغن) بعدش یه صدا وجدان درونم میگه تو پاک نبودی، هنرشو نداشتی و لبخند میزنه

من می مونم و یه دنیا افسردگی

راستم میگه من اگه هنرشو داشتم الان تا خرخره توو گه بودم

حالا فقط بحث رابطه نیس

بحث پول در آوردنم هست

بحث درس خوندنم هست

بحث دلالی هم هست

متاسفانه هنر هیشکدومو نداشته‌م و مملکتم ب همین روحیه ها احتیاج داره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم آرزوهای مریم