بیشتر از هر روز و هر لحظه که میگذره :)
وقتی میبینم دخترا میرن یه گوشه و توی عمق شب دارن با عشقشون حرف میزنن دلم خیلی بودنت رو میخواد که منم بشینم و باهات حرف بزنم و این دلم رو آروم کنم :)
الان نشستم و به تنه ی درخت تکیه دادم و آسمون رو نگاه میکنم و البته دوستم رو میبینم که داره راه میره و با عشقش حرف میزنه و دل من تنگ میشه :)
زندگی من ، امشب آسمون خیلی آروم بیدار شده و داره توی کوچه پس کوچه های شهر عاشق ها رو نگاه میکنه و انگاری لبخند میزنه چون آرومه انگاری داره به عاشق ها خوش میگذره و از عمق وجودشون شادن :)
دسته من نیست اگه انقدر دلم هواتو داره :)
زندگی من ، منم خوشحالم چون میدونم اونجا با اینکه ازم دوری داری بهم فکر میکنی و دلت برام تنگ شده اینا رو میدونم آخه قلب تو توی سینه ام میتپه :)
خیلی دلم میخواد الان منم توی این هوای خوب و شب آروم و آسمون پر از ستاره بشینم و با تو حرف بزنم و بگم که چقدر بودنت رو میخوام بگم چقدر بیشتر عاشقت شدم بگم چقدر وجودم رو برای خودت کردی :)
پ . ن : همین الان افتادم دنبال دوستم و اومدم این ور باغ و یه تاب پیدا کردم دارم تاب بازی میکنم و موزیک گوش میدم و اینجا خیلی قشنگه و پر از درخته و شب هم آروم و پر از ستاره است ، دارم تاب میخورم و دلم میخواد تو الان تابم بدی و برام بخندی و بازم میگم چقدر دلم بودنت رو میخواد حتی فقط صدات تا یکم قلبم آروم بشه :)
دیگه برم امشب حرف زدم و خودم رو آروم کردم و سبک شدم :)
دوست دارم همین ...